10 اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

امروزه اغلب کسب و کارها نیازمند تعاملات بین‌المللی هستند. کسب و کاری که نتواند تعامل بین المللی داشته باشد، احتمال موفقیت یا توسعه آن بسیار کم است. مخصوصا مدیران شرکت هایی که در حوزه صادرات و واردات فعالیت می کنند، باید بتوانند علاوه بر استفاده از اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران و واژه پرکاربرد انگلیسی  به خصوص در نامه نگاری ها، محصولات و خدمات خود را در سطح بین المللی، تبلیغ یا بازاریابی کنند. برخی از اصطلاحات و واژگان پرکاربرد برای بازاریابی یا فروش محصولات و خدمات، صادرات و واردات و تعامل با شرکت های بزرگ بین المللی، بسیار مهم و ضروری هستند که لازم است مدیران سازمان ها، آن ها را فرابگیرند.

 

 تسلط به اصطلاح های پرکاربرد انگلیسی در حوزه مدیریت

مدیران کسب و کارها باید بتوانند با استفاده از اصطلاحات و عبارات تجاری و حرفه ای، اعتماد و نظر مشتریان یا جامعه هدف خود را در سطح جهانی جلب کنند. از این رو لازم است که همواره مدیران کسب و کارهای مختلف، آموزش های گوناگون و مهارت های ارتباطی کاربردی را یاد بگیرند و اطلاعات خود را در زمینه تعامل با مشتری یا جامعه هدف خود افزایش بدهند. افزایش مهارت های ارتباطی و کلامی یکی از وظایف مدیران به شمار  می‌آید. یک مدیر باید بتواند با استفاده از واژگان مهم، ویژگی های کسب و کار خود را ارائه دهد.

 

10 اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

10 اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

 

 اهمیت استفاده از اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

همانطور که می دانید صرفاً یادگیری کلمه در حوزه تعامل و ارتباطات مدیریتی در سطح بین المللی، کافی نیست. مدیران باید اصطلاحات یا کالوکیشن ها را برای تعامل بین المللی یاد بگیرند. منظور از کالوکیشن، شبه جمله ها یا واژگانی هستند که معمولاً با هم در جمله استفاده می شوند و مفهوم جمله، با آنها مشخص می شود.

این اصطلاحات به علت اینکه پرکاربرد هستند و معمولاً در حوزه صادرات و واردات، تعامل با مشتری، تعامل با کارمندان و دیگر ویژگی های سازمان بسیار مورد استفاده قرار می گیرند، باید مورد توجه مدیران باشند.

بهتر است در نامه نگاری ها و جلسات رسمی از کلمات مناسب استفاده کنید. برای مثال کلمه Hard-working به معنای سخت کوش، که می تواند برای یک کارمند استفاده شود، رسمی نیست. اما diligent رسمی تر است. توصیه میکنیم از کلمه Committed (به معنای متعهد) نیز بیشتر استفاده کنید. این کلمه بار مثبت قابل قبولی دارد.

یا اگر در یک جلسه، نیاز است توانایی ها یا مهارتهای خود یا کسب و کارتان را تشریح کنید، جملات را با عباراتی مانند I am skilled at، My ability to یا My strength is/are که عبارات رسمی تری هستند، شروع کنید. عباراتی مانند I am good at بیشتر برای محاوره استفاده می شود. Cooperation به معنای اشتراک گذاشتن منابع و Collaboration به معنای همکاری برای دستیابی به هدف مشترک نیز، از کلمات پرکاربرد برای مدیران هستند. البته Synergy نیز کلمه مناسبی است!

 

10 اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

10 اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

 

مهمترین وِیژگی های کسب و کار یا سازمان متبوع خود را می توانید با اصطلاحات پرکاربرد و تاثیرگذار تشریح کنید. در ادامه چند اصطلاح پرکاربرد که برای مدیران بسیار ضروری هستند را مرور می کنیم. به همراه هر اصطلاح، یک مثال نیز آورده ایم.

 

By the book

اگر می خواهید سازمان خود را به عنوان یک سازمان قانون مدار توصیف کنید از کالوکیشن By the book استفاده کنید. این اصطلاح به معنای قانونمدار بودن و انجام کارها بر طبق اصول است.

 

I was horrified one day to receive a customer service call from a customer who had done everything right, and exactly by the book.

 

Start from scratch

Start from scratch به معنای از صفر شروع کردن است.

The group disbanded without drawing any conclusions, and knew they would have to start from scratch learning about fuel tank explosions.

to give the greenlight

 

برای مجوز شروع کردن یک پروژه یا کار، از کالوکیشن To give the green light استفاده کنید.

His boss finally gave him the green light to start the new project.

 

 Ahead of the pack

معمولا برای تشریح جلو بودن از سایر رقبای تجاری از این اصطلاح استفاده می شود. البته اصطلاح To be ahead of the curve هم کاربردی است.

 Depending on your financial situation and how far along you are with your business idea, if you find a need in the market that you can serve well, this is an excellent time to run ahead of the pack.

 

Corner the market

این اصطلاح معمولا برای زمانی استفاده می شود که شرکت شما، بازار را در انحصار خود گرفته باشد و تمام رقبا را کنار زده باشد.

Sales analyses show these two products are still vying neck and neck to corner the market.

easy come, easy go

معادل فارسی این عبارت، ((بادآورده را باد می برد)) است.

  But my attitude to money is slightly easy come, easy go.

ASAP

استفاده از کلمات مخفف نیز نشان دهنده تسلط شما است. البته این موضوعات مخصوصا در نوشتارهای خلاصه شده، بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند. ASAP به معنای در اولین فرصت است. در ایمیلها استفاده از آن توصیه می شود.

 . Are they finished? I need them ASAP

Elevator pitch

Elevator pitch در حالت عادی معنی ندارد. اما در حوزه مدیریت به معنای شکل کلی از یک ایده یا راه حل بهتر برای یک مسئله است.

  Don’t restrict yourself to a single elevator pitch.

to kick off

برای شروع کردن یک پروژه می توانید از واژه To kick off هم استفاده کنید.

I select the table element from this new node-set to kick off the second pass, in which the table template from the imported db-onecol.xslt module does its work.

to call it a day

To call it a day یعنی پایان کار یا  اتمام جلسه اداری و رسمی. به مثال زیر توجه کنید.

We realized we weren’t going to get the job finished, so we decided to call it a day.

to play hardball

To play hardball نیز از دیگر اصطلاحات پرکاربرد است که عمدتا برای سخت‌گیر و مصمم بودن برای دست‌یابی به خواسته‌ها استفاده می شود.

  It is clear that the company is ready to play hardball with the unions.

to think outside the box

اگر به عنوان مدیر از جنبه جدیدی به مسئله نگاه کنید اصطلاح To think outside the box را به کار ببرید.

  Our company encourages thinking outside the box by allowing us to work on whatever we want every Thursday afternoon.

to be in the red/ To be in the black

اصطلاح To be in the red به معنای ضررده بودن یک کار است. برعکس آن، To be in the black به معنای سودده بودن یک کار است.

Dimon said that the bank’s big credit-card portfolio, which already was expected to be in the red for 2009, isn’t likely to turn a profit next year either.

to set one’s foot in the door

اگر در اولین قدم کار خود موفق بودید، از اصطلاح To set one’s foot in the door استفاده کنید.

  He took a job as a secretary to get his foot in the door.

Red tape

به مقررات اداری بیش از حد Red tape می گویند.

Industrialists were exasperated by the obstacles to creating joint-stock companies, the morass of red tape, bureaucratic sloth and corruption.

Staff shakeup

Staff shake up به معنای تغییر و جابه‌جایی کلی کارمندان در یک شرکت یا سازمان است.

  The coaching shakeup led to an influx of new safeties, which resulted in greater competition for a roster spot.

From the ground up 

برای تشریح فعالیت ها و تجربیات خود می توانید از اصطلاح From the ground up ( از پایه ) استفاده کنید.

I answered an ad and created my very own multi-million dollar Net-work Marketing business from the ground up.

10 اصطلاح کاربردی انگلیسی برای مدیران

to delegate something to somebody

اگر می توانید کار خود را به فرد دیگری بسپارید یا اصطلاحا برونسپاری کنید، از این اصطلاح استفاده کنید.

Those chores can be delegated to someone else. He doesn’t delegate very well.

to break off something

اگر قصد دارید کار فعلی خود را متوقف و کار جدید را شروع کنید، اصطلاح to break off something را استفاده کنید.

 Up to this stage it will have been fairly easy for them to break off their activities should the occasion demand it.

< بیشتر بخوانید >

دیدگاهتان را بنویسید